احقیت و اولویت (لياقت و فضيلت)
در نهج البلاغه درباره اين مطلب به سه اصل استدلال شده است : وصيت و نص رسول خدا ، ديگر شايستگی اميرمؤمنان ( ع ) و اينكه جامه خلافت تنها بر اندام او راست میآيد ، سوم روابط نزديك نسبی و روحی آن حضرت با رسول خدا ( ص . (
از مساله نص صريح و حق مسلم و قطعی كه بگذريم مساله لياقت و فضيلت مطرح میشود ، در اين زمينه نيز مكرر در نهج البلاغه سخن به ميان آمده است ، در خطبه " شقشقيه " میفرمايد :
" اما و الله لقد تقصمها ابن ابیقحافه و انه ليعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی ينحدر عنی السيل و لا يرقی الی الطير " . به خدا سوگند كه پسر ابوقحافه خلافت را مانند پيراهنی به تن كرد در حالی كه میدانست آن محوری كه اين دستگاه بايد برگرد آن بچرخد من هستم .
سرچشمههای علم و فضيلت از كوهسار شخصيت من سرازير میشود و شاهباز و هم انديشه بشر از رسيدن به قله عظمت من باز میماند . در خطبه 195 اول مقام تسليم و ايمان خود را نسبت به رسول اكرم ( ص ( و سپس فداكاريها و مواساتهای خود را در مواقع مختلف ياد آوری میكند و بعد جريان وفات رسول اكرم ( ص ) را در حالی كه سرش بر سينه او بود ، و آنگاه جريان غسل دادن پيغمبر ( ص ) را به دست خود نقل میكند ، در حالی كه فرشتگان او را در اين كار كمك میكردند و او زمزمه فرشتگانرا میشنيد و حس میكرد كه چگونه دستهای میآيند و دستهای میروند و بر پيغمبر ( ص ) درود میفرستند . و تا لحظهای كه پيغمبر ( ص ) را در مدفن مقدسش به خاك
سپردند زمزمه فرشتگان يك لحظه هم از گوش علی ( ع ) قطع نگشته بود . بعد از يادآوری موقعيتهای مخصوص خود از مقام تسليم و عدم انكار ( بر خلاف بعضی صحابه ديگر ) گرفته تا فداكاريهای بینظير و تا قرابت خود با پيغمبر )ص ) تا جائی كه جان پيغمبر ( ص ) در دامن علی (ع ) از تن مفارقت میكند چنين میفرمايد : فمن ذا احق به منی حيا و ميتا » چه كسی از من به پيغمبر در زمان حيات و بعد از مرگ او سزاوارتر است ؟
منبع: سیری در نهج البلاغه،ص155
نظرات شما عزیزان: